نتیجه تصویری برای مار و زنبور

روزى زنبور و مار با هم بحثشون شد.

مار می گفت: آدما از ترسِ ظاهر ترسناك من می میرند؛ نه به خاطر نیش زدنم!

اما زنبور قبول نمى كرد.
مار هم برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درختى  خوابیده بود؛ نزدیک شد و رو به زنبور گفت:

من چوپان رو نیش مى زنم و مخفى میشم ؛ تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن!

مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع كرد به پرواز بالاى سر چوپان.
چوپان از خواب پرید و گفت:
▪اى زنبور لعنتى! و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد.
مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد.
سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگه اى  کشیدند:
این بار زنبور نیش زد و مار خودنمایى کرد!
چوپان از خواب پرید! همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت!
 او به خاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه نكرد و ضمادى هم روی زخم نگذاشت.
 چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد!

خیلى از بیمارى ها و مشكلات هم همین جورین؛ و آدما فقط به خاطر ترس از آن ها، نابود می شوند. پس همه چى بر مى گرده به برداشت ما از زندگى و شرایطى كه توشیم. واسه همین بهتره دیدگاه مون و به همه چى خوب كنیم.

"مواظب تلقین های زندگی خود باشید.!"

داستان کوتاه طنز زن و غول چراغ چادو

داستان کوتاه طنز : ملانصرالدین و دیگ همسایه

داستان کوتاه حسنک چه شد؟

داستان مار و زنبور

داستان کوتاه گنجشک و آتش

داستان راننده کامیون (طنز)

آموزش درست کردن “دمنوش زرشک” پر از خاصیت

مار ,زنبور ,چوپان ,نیش ,خاطر ,هم ,به خاطر ,و زنبور ,مار و ,زد و ,چوپان از

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش نویسندگی مجازی طراحی و ییمانکاری ساختمان puia lalehlan گوگولي ها حــــــــجـــــــــاب وعــفـــاف شرکت ستاره عرش آریا پایگاه خبری، تحلیلی صافی نیوز بشارت کلام خداعیسی مسیح مطالب اینترنتی